نویسنده: دکتر محمدتقی ایمان پور (1)




 
با پیروزی کوروش بزرگ بر آخرین پادشاه ماد در سال 559 پ، م و شکل‌گیری امپراتوری پارسیان توسط کوروش بزرگ و گسترش آن توسط کمبوجیه و داریوش اول، مرزهای این امپراتوری از شرق تا رود سند در هندوستان و از غرب تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا و از شمال تا دریاچه آرال و از جنوب تا حاشیه‌ی جنوبی خلیج فارس امتداد یافت و پارسیان را به طور اجتناب ناپذیری رودررو با یونانیان قرار داد.
حضور دولت - شهرهای یونانی در غرب آسیای صغیر و سواحل مدیترانه و تحریک این دولت شهرها توسط یونانیان در آتن و اسپارت، منجر به جنگ‌های سال‌های 490 پیش از میلاد در زمان داریوش و 480 در زمان خشایارشا شد. پس از آن، تا زمان اسکندر مقدونی، که به اشغال و فروپاشی امپراتوری پارسیان منجر شد، شاهد جنگ بزرگی بین پارسیان و یونانیان نیستیم. در طول دوره‌ی هخامنشیان ارتباط بین پارسیان و یونانیان ادامه پیدا کرد و منجر به انعکاس این تحولات، البته به صورت یک جانبه، در نوشته‌های مورخین یونانی شد و اولین گونه‌های تاریخ‌نگاری و نگرش یونانیان نسبت به تاریخ پارسیان شکل گرفت. گزارش آن جنگ‌ها، نقش مهم امپراتوری پارسیان در دنیای قدیم، تمدن پارس‌ها و شکست این امپراتوری توسط اسکندر مقدونی، از حوادث مهمی بود که توجه بسیاری از مورخین یونانی از جمله هرودوت، گزنفون، کتزیاس، دینون، دئودوروس سی کلوس، پلی بیوس آریان، کوانتیوس کرتیس، پلوتارک، استرابو... را به خود جلب کرد. (2)
ادامه رویارویی ایرانیان با روم در زمان پارتیان و ساسانیان نیز باعث شد که گزارش آن جنگ‌ها در نوشته‌های مورخین رومی مانند پلوتارک و آمینی مارسلن منعکس شود. به دنبال فتح بابل توسط کورش بزرگ، وی یهودیان را آزاد کرد و به آن‌ها اجازه داد به سرزمین خود برگردند و حتی از خزانه‌ی دولت به آن‌ها کمک کرد تا خرابی‌های اورشلیم را بازسازی کنند، این امر و نیز حضور یهودیان در دربار شاهان هخامنشی، باعث شد در تورات از تعدادی از شاهان هخامنشی، خصوصاً کوروش بزرگ مستقیماً نام برده شود. (3)
در هر حال گزارش امپراتوری پارسیان و بعد پارتیان و ساسانیان توسط مورخان قدیم، خصوصاً یونانی و رومی و ارجاع مستقیم تورات به تعدادی از شاهان هخامنشی، همگی منابع و گزارش‌هایی برای مورخین و نویسندگان اروپایی فراهم کرد که از قرن پانزدهم میلادی به مطالعه تاریخ ایران باستان بپردازند. این مطالعات در ایتالیا و انگلستان خصوصاً در قرن هجدهم ادامه پیدا کرد. (4)
از طرفی آگاهی اروپاییان با تاریخ ایران باستان از طریق یونانیان و تورات از قرن پانزدهم میلادی به بعد و فراهم شدن زمینه برای مسافرت سیاحان اروپایی به ایران، به خصوص از دوران صفویه که روابط دیپلماتیک بین ایران و کشورهای اروپایی گسترش یافت، ایران و به طور اخص سرزمین فارس ( پارسه قدیم ) یکی از اهداف سیاحان اروپایی شد و تعداد این مسافران از زمان صفویه به شدت افزایش یافت. (5) این سیاحان با توجه به دانشی که از تاریخ ایران باستان از طریق منابع یونانی و تورات داشتند، بیش از هر چیز به دنبال شناسایی مکان تخت جمشید، پایتخت شاهان هخامنشی و پاسارگاد، مقبره‌ی کوروش بزرگ بودند. (6) تهیه‌ی گزارش و تصویر از آثار به جای مانده از دوران هخامنشیان، خصوصاً آثار تخت جمشید و پاسارگاد و همین طور نقاشی از خطوط میخی توسط این سیاحان به تدریج منجر به شناسایی مکان تخت جمشید به عنوان پایتخت هخامنشیان و پاسارگاد، به عنوان پایتخت و مقبره‌ی کورش بزرگ که تا آن زمان ایرانیان اطلاع زیادی درباره‌ی آن‌ها نداشتند، در قرن 16 میلادی گردید. (7) به دنبال شناسایی این دو مکان، فصل جدیدی در مطالعات ایرن و همین طور شرقی شناسی توسط پژوهشگران اروپایی آغاز شد.
در خلال قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم به دلیل رشد علائق سیاسی و اقتصادی بریتانیا به ایران و گسترش روابط سیاسی بین این دو کشور بر تعداد سیاحان باستان شناس بریتانیایی و بعد فرانسوی در ایران افزوده شد و بازدید از آثار و مکان‌های تاریخی ایران خصوصاً تخت جمشید، پاسارگاد و شوش رو به فزونی نهاد. (8) این تحولات منجر به کاوش‌های باستان شناسی در ایران و فراهم شدن شواهد بیشتر برای مطالعات تاریخ ایران باستان گردید. (9) مجموعه اطلاعات پیشین از منابع یونانی و تورات و کشفیات جدید توانست اطلاعات اساسی را برای اروپاییان برای نوشتن تاریخ ایران فراهم کند و لذا برای اولین بار سرجان ملکم با استفاده و تحت تأثیر کتاب دبستان المذاهب آذرکیوانی (10) اقدام به نوشتن تاریخ کامل ایران در سال 1815 کرد که هنوز متأثر از نگاه یونان محوری Hellenocentrie بود.
در هر حال اطلاعات پیشین و بعد رمزخوانی از خط میخی فارسی باستان توسط جورج راولینسون که منجر به خوانده شدن خطوط بابلی و عیلامی و دیگر زبان‌های کهن شرق نزدیک شد، تحول مهمی را در شرق شناسی و خصوصاً ایران شناسی و تاریخ کهن ایران ایجاد کرد و منجر به چاپ کتاب پنج پادشاهی بزرگ دنیای قدیم و بعد کتاب هفت پادشاهی شرق قدیم توسط سرهنری راولینسون 1867 و 1885 شد. در این کتاب‌ها، پادشاهی‌های هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان به عنوان سه سلسله از پادشاهی‌های قدیم معرفی شدند. (11) شاید بتوان گفت در این کتاب برای اولین بار منابع یونانی همراه با کشفیات باستان شناسی و ترجمه‌ی کتیبه‌ی بیستون، همگی در تاریخ نویسی ایران که تا آن زمان صرفاً متکی بر منابع یونانی و رومی بود، به کار گرفته شد. (12) به دنبال آن در سال 1915 سرپرسی سایکس نیز در گزارش مأموریت‌اش به ایران کتاب تاریخ ایران را به چاپ رساند که در آن تمرکز خاصی بر تاریخ هخامنشیان و ساسانیان کرد. (13) بدین گونه تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان وارد مرحله‌ی جدیدی شد. هم زمان با این تحولات، و به دنبال آورده شدن اوستا توسط انکتیل دو پرون فرانسوی به اروپا و ترجمه‌ی آن به زبان‌های اروپایی بر مطالعات ایرانی و خصوصاً تاریخ و فرهنگ ایران باستان از جایگاه ویژه‌ای در مراکز آموزشی و دانشگاهی غرب برخوردار شد.
هر چند تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان، به رغم کشفیات جدید و استفاده از داده‌های باستان شناسی و زبان شناسی، هنوز بیشتر متکی بر منابع یونانی و نگاه یونانی محوری Hellenocentric بود، امّا بازشناسی تاریخ هخامنشی توسط اروپاییان و آشنایی بیشتر ایرانیان با تاریخ، زبان، فرهنگ، مذهب و تمدن کهن پیش از اسلام، خصوصاً دوره‌ی هخامنشی یک نوع باستان گرایی (archaism) نتیجه‌ی ملی گرایی را در میان ایرانیان زنده کرد. (14) در نتیجه‌ی این تحولات، توجه به تاریخ ایران باستان که در دوره قاجار آغاز شده بود، در دوره‌ی پهلوی اول و بعد دوم به اوج خود رسید و تاریخ‌نگاری ایرانیان و همین طور تاریخ‌نگاری اروپاییان را به شدت تحت تأثیر خود قرار دد. (15)
در این دوره بود که کتاب نامه خسروان در سه جلد و در سال‌های 1871، 1870، 1868 توسط جلال الدین میرزا قاجار و نامه‌ی باستان و آیینه‌ی سکندی توسط میرزا آقاخان کرمانی، دورالتیجان فی تاریخ بنی اشکان (1890) توسط اعتماد السلطنه، مکتوبات کمال الدوله توسط میرزا فتح علی آقا آخوندزاده و آثار العجم توسط میرزا فرصت شیرازی... همگی با تأکید و توجه به تاریخ باستان برای اولین بار در این دوره توسط ایرانیان منتشر شد. (16) در دوره قاجار و در طی جنگ‌های ایران و روس، ایران بخش زیادی از سرزمین‌های خود را در قفقاز و آسیای مرکزی در قرن 19 از دست داد و در آغاز قرن بیستم و در قرارداد 1907 روس و انگلیس، ایران به سه منطقه‌ی تحت نفوذ روس در شمال و انگلیس در جنوب و یک منطقه بی‌طرف در مرکز تقسیم شد که مجموعه این عوامل باعث رشد ملی گرایی و در نتیجه کودتای رضاخان با همکاری سیدضیاء طباطبایی در سال 1921 و سقوط سلسله‌ی قاجار در سال 1925 شد. (17)
ظهور رضاخان به عنوان یک ملی گرای باستان‌گرا و بی‌اعتنا به مذهب، زمینه‌ی بیشتر حضور باستان شناسان غربی را برای کاوش‌های بیشتر درباره‌ی آثار ایران باستان و مطالعات ایران باستان فراهم کرد. با این کاوش‌ها فصل نوینی در مطالعات و تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان و امریکاییان در ایران آغاز شد. رضاشاه که وحدت ایران را با تکیه بر تاریخ کهن ایران و فرهنگ باستان امکان پذیر می‌دانست، همه گونه مطالعات ایران باستان را تشویق و در این دوره بسیاری از باستان شناسان و اندیشمندان غربی را به ایران دعوت کرد و بررسی آثار تاریخی خصوصاً تخت جمشید، مجدداً آغاز شد. (18)
با توجه به دیدگاه‌ها و انگیزه‌های ملی گرایانه رضاشاه و خواسته‌های وی، که علاوه بر مطالعات تاریخ باستان، بزرگ نمایی تاریخ کهن ایران را نیز تشویق می‌کرد، تاریخ‌نگاری غربی نیز به رغم تلاش در معرفی بی‌طرفانه و علمی واقعیت‌های تاریخی ایران کهن، اما در راستای خواسته‌ها و اهداف رضاشاه در جهت بزرگ نمایی و نشان دادن شکوه و عظمت ایران باستان شکل گرفت که این نگرش در دوره‌ی پهلوی دوم نیز ادامه یافت.
در کنار آثار زیادی که در این دوره توسط باستان شناسان و مورخین اروپایی و امریکایی در رابطه با آثار و تاریخ و تمدن ایران چاپ و منتشر شد و در آن‌ها سعی بر این بود، بخش‌هایی از عظمت و شکوه ایران باستان معرفی گردد، بسیاری از اندیشمندان ملی‌گرای ایرانی و علاقه‌مندان به تاریخ باستان نیز در بخش‌های مختلف، خصوصاً باستان شناسی و تاریخ ایران باستان فعال شدند که در میان آن‌ها عیسی بهنام، محمود راد، علی سامی و اکبر تجویدی به عنوان باستان شناس و حسن پیرنیا به عنوان مورخ از شهرت بیشتری برخوردار هستند. (19) حسن پیرنیا، که خود یکی از سیاستمداران بانفوذ دوره‌ی قاجار و از ملی‌گراهای شناخته شده بود، پس از روی کار آمدن رضاشاه سعی کرد وقت خود را صرف کارهای پژوهشی، خصوصاً تاریخ ایران باستان کند که نتیجه‌ی تلاش‌های وی نوشتن اولین تاریخ علمی با استفاده از بسیاری از منابع داخلی و خارجی تحت عنوان، تاریخ باستان ایران در سه جلد در سال 1312 است. این اثر سال‌های متمادی یکی از مهم‌ترین منابع برای شناخت تاریخ هخامنشیان بود. وی به رغم گرایش‌های ملی گرایانه در این کتاب سعی کرده است تصویری نسبتاً علمی و مستند از تاریخ این دوره ارائه دهد و در این کار هم بسیار موفق بود، خصوصاً که وی از طریق آشنایی با هرتسفلد و دیگر اندیشمندان غربی توانست به بسیاری از منابع یونانی دسترسی پیدا و از آن‌ها در نوشتن تاریخ خود استفاده کند. (20)
در هر حال پس از رضاشاه و در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی و بعد از وقفه‌ای که در پژوهش‌های تاریخ ایران باستان در دوران جنگ جهانی ایجاد شده بود، فعالیت‌های باستان شناسی و مطالعات ایران باستان با شدت بیشتری پی گرفته شد و ایران بار دیگر بهشت باستان شناسان غربی گردید، (21) محمدرضا پهلوی که مانند پدرش نسبت به مذهب بی‌اعتنا و به دنبال وحدت ایران بر محوریت ملی‌گرایی و تاریخ‌نگاری و تمدن کهن ایران بود و تلاش داشت خود را وارث شاهان پیش از اسلام معرفی کند، مطالعات ایران باستان و از جمله باستان گرایی را به شدت تشویق می‌کرد. به دنبال حمایت و تشویق محمدرضا پهلوی، ایران شناسان بسیاری در این دوره روانه‌ی ایران شدند و مطالعات ایران باستان توسط اروپاییان و آمریکایی‌ها در این دوره شدت بیشتری یافت و آثار زیادی توسط غربی‌ها و خود ایرانیان منتشر گردید. اوج این فعالیت‌ها و باستان گرایی را می‌توان در جشن‌های 2500 ساله دید. (22) علاوه بر آثار زیادی که در این دوره، توسط اروپاییان و آمریکاییان و با حمایت حاکمیت در ایران منتشر شد، در خارج از ایران هم مطالعات ایران با حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم پهلوی دوم با شدت بیشتری ادامه یافت که حاصل آن چاپ و انتشار آثار زیادی از جمله دو اثر مهم: شاهنشاهی هخامنشیان، اثر اومستد در آمریکا و کتاب ایران در زمان ساسانیان توسط کریستن‌سن در اروپا بود. در اواخر دهه‌ی چهلم قرن بیستم بود که نویسندگان هر دو اثر تا حد بسیار زیادی از نگاه یونانی محوری و بزرگ نمایی تاریخ ایران باستان فاصله گرفتند. (23)
البته در کنار مطالعات ایران باستان، تاریخ دوره‌ی اسلامی خصوصاً معماری ایران اسلامی و هنر و معماری ایرانی و اسلامی توسط افرادی چون پروفسور پوپ دنبال می‌شد که در مقایسه با دوره‌ی ایران باستان، تعداد آن‌ها محدود است. (24) در این دوره کنگره‌های بین المللی مطالعات ایرانی سالانه و با حضور گسترده‌ی اندیشمندان بزرگ از سراسر دنیا، برگزار شد. نتیجه‌ی این کنگره‌ها در پنج مجلد به چاپ رسیده است.
به دنبال بازشناسی تاریخ هخامنشی در قرن نوزدهم میلادی که هم زمان با تحولات سریع سیاسی در ایرانِ دوره‌ی قاجار، خصوصاً از دست رفتن سرزمین‌های ایران طی جنگ‌های ایران و روس و آشنایی ایران با پیشرفت‌های علمی در غرب بود، گرایش‌های ملی و باستان گرایی در میدان اندیشمندان و روشنفکران ایرانی و حتی در میان رجال دوره‌ی قاجار پدیدار شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی، شدت بیشتری گرفت و مطالعات ایران باستان از جانب آن‌ها مورد حمایت و تشویق قرار گرفت؛ به طوری که به تدریج به سوی گونه‌ای افراط‌گرایی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران باستان گام برداشته شد و بسیاری از پژوهشگران غربی نیز تحت تأثیر این تاریخ‌نگاری قرار گرفتند. در عین حال، با توجه به داده‌های جدید و اطلاعات فراهم شده از کاوش‌های باستان شناسی و ترجمه‌ی خطوط قدیم، تاریخ ایران باستان به تدریج از یونان گرایی محض رهایی یافت. به دیگر سخن، تاریخ‌نگاری غربی‌ها که در رابطه با ایران باستان، بیشتر یک سویه و مبتنی بر محوریت یونانی‌گری بود، به تدریج از آن فاصله گرفت و در مقابل، به دلیل سیاست‌های حاکم بر دوره‌ی پهلوی، که تأکید زیادی بر شکوه و شهرت ایران باستان داشت و به دلیل یافته‌های جدید علمی، همراه با گونه‌ای بزرگ نمایی و تمجید و تحسین از تمدن کهن ایران شد.
سیاست‌های افراطی گرایانه باستان گرایی در دوره‌ی پهلوی اول و دوم و بی‌تفاوتی و بی‌توجهی به فرهنگ و خواسته‌های بخش دیگری از جامعه، که بیشتر ایده‌های دینی را تعقیب می‌کردند، منجر به انقلاب اسلامی 1979 به رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه) شد. به دنبال این انقلاب، بسیاری از مستشرقین ایران را ترک کردند و برای مدتی پژوهش‌های ایران باستان در ایران متوقف شد و بعد از آن هم مورد تشویق قرار نگرفت. هر چند مطالعات تاریخ ایران باستان در کنار بخش‌های دیگر تاریخ ایران و به عنوان واحدهای درسی، پس از بازگشایی دانشگاه‌ها ادامه پیدا کرد، اما مطالعات ایران باستان در شکل پیشین - یعنی همانند دوره‌ی پهلوی - هرگز ادامه نیافت و مطالعات تاریخ ایران باستان پس از انقلاب اسلامی، تا زمان زیادی دچار وقفه گردید و برای سال‌های متمادی از انجام کاوش‌های باستان‌شناسی توسط غربی‌ها جلوگیری شد و هنوز هم تا حدودی ادامه دارد. اما مطالعات تاریخ ایران باستان در غرب با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و اندیشمندان بسیاری در غرب از جمله بسیاری از ایرانیان مقیم خارج، مشغول پژوهش در تاریخ ایران باستان شدند؛ خصوصاً که امروزه به دلیل کاوش‌هایی که در کشورهای متعدد همسایه‌ی ایران که در دوره‌ی باستان جزو قلمرو ایران بودند، مانند کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز، ترکیه، سوریه، فلسطین، مصر و کشورهای عربی انجام شده است که منابع اطلاعاتی را برای تاریخ ایران باستان فراهم کرده‌اند. به علاوه به دلیل استفاده از شیوه‌های جدید تاریخ‌نگاری و به کارگیری رویکرد میان رشته‌ای مانند استفاده از دانش زبان شناسی، باستان شناسی، آشورشناسی و... مطالعات دوره‌ی کلاسیک در مطالعات تاریخ ایران، روز به روز بر دامنه‌ی مطالعات ایران باستان افزوده شد. نمونه‌ی بارز آن که توانست مطالعات ایرانی را در غرب زنده نگاه دارد و بعدها سرمشقی برای بسیاری از پژوهشگران کشورهای دیگر، خصوصاً فرانسه، انگلستان و دیگر کشورها گردد، مجموعه‌ی تاریخ هخامنشیان ( کارگاه هخامنشی ) بود که از سال 1983 به همت هلن سانسیسی وردنبورخ ( از هلند ) شکل گرفت و بعد با پیوستن آملی کورت ( از لندن ) و مارگرت روت ( از آمریکا ) تا سال 1990 ادامه پیدا کرد و مجموعه مقالات آن در هشت مجلد به چاپ رسید. (25) برگزاری مجموعه کنفرانس‌های تخصصی و سمینارهای متعدد و پیوسته بعدی که به تأثیر از مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی در کشورهای مختلف برگزار گردید، باعث شد موضوعات مختلف مرتبط با ایران باستان مانند باستان شناسی، تاریخ، هنر، مذهب، سکه شناسی ایران باستان مورد بررسی قرار گیرد. از ویژگی‌های کنفرانس‌های بعدی استفاده از شیوه‌های میان رشته‌ای و ساختارگرایانه در مطالعات گذشته بود که منجر به گسترش بیشتر شناخت تاریخ ایران کهن شد. به عنوان مثال با توجه به رویکرد جدید به مطالعات تاریخ و استفاده از رویکرد میان رشته‌ای فقط در فاصله سال‌های 1995 الی 2000 بیش از 1250 عنوان کتاب و مقاله فقط در رابطه با تاریخ هخامنشیان در غرب چاپ و منتشر شد. (26)
از طرف دیگر، پس از انقلاب اسلامی و خروج بسیاری از مستشرقین و باستان شناسان از ایران، این افراد ابتدا با استفاده از یافته‌های پیشین خود از ایران، شروع به نوشتن تاریخ ایران، خصوصاً تاریخ ایران باستان کردند که از آثار منتشر شده در این دوره می‌توان از امپراتوری پارسیان، نوشته‌ی کوک در سال 1983، و تاریخ باستانی ایران، نوشته‌ی ریچارد فرای در سال 1984 و چاپ مجموعه تاریخ ایران کمبریج نام برد. البته کتاب کوک برخلاف کتاب فرای یا مجموعه‌ی تاریخ ایران کمبریج، که تا حدودی از یونانی محوری فاصله گرفته بودند، هنوز به شدت تحت تأثیر یونانی‌گری و آثار یونانیان بود؛ اما با توجه به تحول تاریخ‌نگاری جدید و کشف آثار باستانی فراوان از سرزمین‌های تحت سلطه‌ی ایرانیان در پیش از اسلام که در بعضی دوره‌ها تقریباً شامل تمامی سرزمین‌های آسیای غربی و شمال آفریقا می‌شد، باعث گردید که تاریخ‌نگاری ایران توسط غربی‌ها به تدریج از شیوه‌ی پیشین یعنی یونانی گرایی فاصله بگیرد.
علاوه بر آن، در این فاصله، پایان نامه‌های بسیاری ( حدود 60 پایان نامه ) در دانشگاه‌های متعدد خارج از کشور فقط در رابطه با تاریخ هخامنشی نوشته شد که تعدادی از آن‌ها توسط نسل جدید تاریخ نگاران و باستان شناسان ایرانی نگاشته شده است. با ظهور نسل جدیدی از ایران شناسان ایرانی و خارجی مطالعات ایران باستان، هم چنان رو به گسترش است. برخلاف دوره‌ی پیش از انقلاب اسلامی که مطالعات ایران باستان در ابتدا صرفاً بر منابع یونانی و رومی استوار بود و اغلب نگاهی یک جانبه و تحقیرآمیز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران کهن داشت (Hellenocentric) و یا در دوره پهلوی که با حمایت دولت یک نوع باستان‌گرایی افراطی در آثار مستشرقین نسبت به تاریخ ایران باستان مشاهده می‌شود، در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، خصوصاً پس از کاوش‌های بسیار در سرزمین‌های خارج از محدوده‌ی ایران امروز که در گذشته جزو قلمرو ایران بوده‌اند، و همین طور با استفاده از دانش زبان شناسی و زبان‌های کهن که زبان بخشی از قلمرو امپراطوری هخامنشیان و ساسانیان بودند و عدم وجود انگیزه‌های سیاسی، باعث شد که در آثار جدید کمتر شاهد یونانی‌گری صرف یا نگاه افراط گرایانه به شکوه و جلال ایران باستان باشیم. بلکه آثار نسبتاً علمی و بدون حب و بغض بیشتر شد. آثاری که به دنبال معرفی فرهنگ و تمدن ایران کهن به عنوان یکی از تمدن‌های مهم و تأثیرگذار در تمدن بشری هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیات علمی گروه تاریخ، دانشگاه فردوسی مشهد.
2- جهت اطلاع از گزارش مورخین فوق الذکر نگاه کنید به:
Drews R. 1973, The Greek Account of Eastern History, Harvard, Cambridge and Masachosset.
3- Yamauchi, E. M. 1990, Persia and the Bible, Grand Rapids.
برای انعکاس شاهان هخامنشی در کتاب تورات نیز نگاه کنید به:
Achroyd, Peter R. 1990 ‘’The Biblical portrayal of Achaemenid Rulers’’, in H. Sancisi-weerdenburg, J. W. Drijvers (ed), Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 1-17.
4- آن گونه که ترنر اشاره می‌کند، به نظر می‌رسد این توجه به تاریخ پارسیان خصوصاً در دوران پادشاهی کورش بزرگ، تحت نفوذ تحولات سیاسی در اروپا و به دنبال انقلاب امریکا و حرکت‌های افراطی برای اصلاحات در اروپا بود. در این کشورها به خصوص انگلستان، به دنبال تجربیات حکومت داری در یونان باستان ( آتن ) و شیوه‌ی کشورداری کورش بزرگ آن گونه که در کورش نامه گزنفون و در تورات آمده است بودند، نگاه کنید به:
Turner W. , 1981, The Greek Heritage in Victorian Britain, New Haven: 192.
همچنین برای مطالعه‌ی تاریخ پارسیان، خصوصاً تاریخ کورش بزرگ توسط اندیشمندان ایتالیایی نگاه کنید به:
Sancisi-Weerdenburg, 1987 "Cyrus in Italy: From Dante to Machiavelli: Some Exploration of the Reception of Xenophone’s Cyropaedia", in Achaemenid History V: The Roots of the European tradition, Leiden: 34 53.
و برای مطالعه‌ی تاریخ ایران باستان خصوصاً زندگی کوروش در انگلستان نگاه کنید به:
Brasius M. 1990 "Two view of Persian History in Eighteenth Century England", in Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 79 91.
هم چنین مقایسه کنید با:
Tuplin, C. 1990 " Persian Décor in Cyropedia: Some Observations " , in Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 17-31.
5- برای آگاهی از اوضاع سیاسی و اقتصادی از افزایش تعداد مسافران در دوره‌ی صفویه نگاه کنید به:
Mathee R. P. 1999 The Politics of Trade in Safavid Iran: Silk For Silver, 1600-1730 Cambridge; Allen, L. 2007, " Chilminar Olim Persepolis: European reception of Persian Ruin" in Chr. Tuplin (ed), Persian Response: political and cultural Interaction with (in) Achaemenid Empire. The Classical press of Wales: 313-342.
6- مسافرت این سیاحان اروپایی به ایران و شناسایی تخت جمشید و پاسارگاد و فرهنگ کهن ایران و شرق نزدیک از قرن 16 به بعد داستان آشنایی است که می‌توان آن تحولات را در مجموعه تاریخ هخامنشی، جلد هفتم تحت عنوان
Sancisi-Weerdeaburg, H. and, w Dreijvers (ed) , 1991, Achaemenid History VII: Through Travellev’s Eyes, Leiden.
هم چنین مقایسه کنید با:
Allen. L. , 2007. 313-342j.
Simpson. J. ST. 2007 " pottering Around Persepolis? Observation On fairly European visitor to the site" in chr. Tuplin (ed), Persian Response political and cultural Interaction with (in) Achaemind Empire 343-356.
و هم چنین نگاه کنید به:
Stronach, D. 1978, Pasargadade: A Report on the Excavation conducted by the British Institute of Persian studies from 1961 to 1963 oxford: 24-26.
7- لازم به توضیح است که ایرانیان از طریق متون تاریخی خصوصاً ترجمه‌های عربی خداینامه دوران ساسانی و همینطور نوشته‌های پهلوی و فارسی از تاریخ ساسانیان آگاه بودند، ولیکن در مورد تاریخ هخامنشیان و آثار بجای مانده از این دوره اطلاع نداشتند چنان که آثار تخت جمشید، پایتخت هخامنشیان را به جمشید پیشدادی و مقبره کوروش را به مقبره مادر سلیمان نسبت می‌دادند. نگاه کنید به:
Sarkhosh Curtis, V. , 2005, "The legacy of Ancient Persia" in John Curtis and Nigel Tallis (eds), Forgotten Empire: The world of Ancient Persia: 254.
8- برای اطلاع باز سیاحان باستان شناسی و اقدامات باستانشناسی که توسط هیئت‌های انگلیسی و فرانسوی در ایران انجام شد نگاه کنید به:
Abdi, k. 2001, "Nationalism, politics, and the development of Archaeology in Iran, American Journal of Archaeology, vol. 150, No 01: 53 I Larsen. M. T. , 1996, the conquest of Assyria, London Simpson, 2007, p 357; Allen, 2007, pp. 316-318.
9- جهت اطلاع از اقدامات انجام شده توسط باستانشناسان اروپایی در این زمان نگاه کنید به:
Abdi, 2001, p. 54.
و مقایسه کنید با موسویف علی، 1990، « باستان شناسی در پنج سال گذشته » مجله میراث فرهنگی، شماره 2، ص 17-6.
10- نعمتی، بهزاد، 1388، بررسی باستان گرایی در تاریخ‌نگاری در قاجار، پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه آموزشی ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، ص 30.
11- نگاه کنید به:
Rawelinson. G. 1871, The Five Grat Monarchies of the Ancient world, London.
Rawelinson G. 1885, The seven Great Monarchies of the Ancient world, London.
مقایسه کنید با
Abdi 2001, p. 53
عبدی، کامیار، 1992، « معرفی مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی دانشگاه گرونیکن، مجله باستان شناسی و تاریخ ایران جلد 6، شماره 1 و 2 ص 38.
12- Sansici-Weerdenburg, 1987, "The Fifth Oriental Monarchy and Hellenocentrism"
H. Sansici-Weerdenburg (ed). , Achaemenid History I: Sources, structures, synthesis, Leiden: 128
13- Sykes, leiut – col, p. m. , 1915 History of Persia, London.
برای اطلاع از بسیاری دیگر از کتاب‌هایی که توسط این سیاحان نوشته شد نگاه کنید به سایت:
www. Achaemenet. Com
14- همان طور که توسط جان برتولی اشاره شده است ملی گرایی برخاسته از نوعی هویت ملی یا کوشش برای چنین هویتی است. بازشناسی تاریخ هخامنشی در قرن نوزدهم در واقع زمینه چنین هویتی را برای ایرانیان فراهم کرد. نگاه کنید به:
Breuilly, y. , 1985, Nationalism and state, First edition, the university of Manchester, Manchester: p. 1
15- برای آشنایی با باستان گرایی در دوره قاجار و توجه ویژه روشنفکران و بعضی از مورخین ملی‌گرا به تاریخ ایران باستان نگاه کنید به:
Keddie, N. R. 1999 Qajar Iran and the Rise of Reza khan (1797 1825) , including, theatrical Buildings and performance in Tehran, Mazda publisher. 83
همچنین مقایسه کنید با:
آدمیت، فریدون، 1349 اندیشه‌های میرزا فتح علی آخوندزاده، انتشارات خوارزمی، تهران، ص 126-120؛ آدمیت، فریدون، 1357، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، انتشارات طهوری، تهران، 211-149؛ بیگدلو، رضا، 2001، باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران، نشر مرکزی، تهران، ص 68-40؛ نعمتی، بهزاد، 1388، ص 95-55.
در این دوره شاهان قاجار علاقه ویژه‌ای به تاریخ ایران باستان نشان می‌داد چنان که آقامحمدخان قاجار و فتحعلی شاه از خواندن شاهنامه لذت می‌بردند و سعی می‌کردند خود را همسان با قهرمانان شاهنامه بدانند. ناصرالدین شاه خود را دارای شکوه جمشید و خسرو انوشیروان می‌دانست. نگاه کنید به:
Sarkhosh (Curtis), 2005 254-255.
Amanat, A. , 1997, Pivot of the universe: Nasir-al-din shan and the Iranian Monarchy, university of California, Berkeley p. 7-10.
16- نگاه کنید به
نعمتی، 1388، ص 95-55؛ بیگدلو، 2001، ص 68-52.
متولی حقیقی، یوسف، 1381، وزیر تاریخ نگار: پژوهش پیرامون زندگی، کارها و روش تاریخ‌نگاری محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مشهد و برای اطلاع از تاریخ‌نگاری دوره قاجار نگاه کنید به:
Amanat, A, 2004 "Historiography – VIII: Qajar period, Encyclopedia of Iranica, Vol. 12.
17- Abdi, 2001, pp. 55-56.
18- هرتسلفد از جمله باستان شناسانی بود که علاوه بر کار روی تخت جمشید، کاوش‌هایی را نیز در پاسارگاد آغاز کرد. وی حتی پایان نامه خود را پیرامون پاسارگاد تحریر کرد.
نگاه کنید به:
Abdi 2001. P. 600.
به دنبال آن اشمیت نیز کاوش‌های مجددی را در تخت جمشید انجام داد که نتیجه آن کاوش‌ها در سه جلد بعد‌ها توسط مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو به چاپ رسید.
نگاه کنید به:
Schmidt, E. F. 1953 Persepolis I: Structure, Reliefs, Inscription ( OIP6) University of Chicago.
Shmidt, E. F, 1957 Persepolis II: Contents of Treasury and other Discoveries, ( OIP 60 ) , University of Chicago.
Schmidt, E. F, 1970, Persepolis III: The Royal Tombs and other Monuments, (OIP 60) University of Chicago.
19- Abdi, 2001, p. 56.
20- علی سامی، سعید نفیسی و بعدها مرحوم جواد مشکور هر یک آثار متعددی در معرفی تاریخ باستان ایران منتشر کردند ولیکن آثار آن‌ها هرگز نتوانست جایگاهی را که تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا در محافل علمی کسب کرد، به دست آورند. پیرنیا همچنین توانست به رغم استفاده از منابع یونانی و غربی، از آن نگرش یونانیگری و همچنین بزرگنمایی تاریخ ایران باستان فاصله بگیرد.
21- Abdi, 2001, P. 66: Young, T. C, 1986, "Archaeology" Encyclopedia Iranica, vol. 2, pp: 281-8
همچنین در این دوره است که مؤسسه بریتانیایی مطالعات ایرانی در سال 1961 تشکیل شد و پرفسور استروناخ تحت حمایت این مؤسسه در طی سه فصل کاوش در پاسارگاد بررسی جامعی را بر روی اولین پایتخت پارسیان انجام داد که حاصل آن چاپ کتاب پاسارگاد در سال 1978 است و در همین دوره گریشمن کار بر روی آثار شوش و چغازنبیل را پی گرفت و لویس وردنبرگ در فارس به کاوش‌های متعددی دست زد و افرادی چون دونالد مکان از مؤسسه‌ی شرقی دانشگاه شیکاگو و رابرت دایسون از دانشگاه پنسیلوانیا هر یک در بخش‌های مختلف ایران به کاوش پرداختند و هم چنین مؤسسه‌ی آسیایی در شیراز تأسیس شد که افرادی چون ریچارد فرای از مدرسین آن بودند.
22- Abdi, 2001, p… 67.
23- در این دوره کتاب‌های زیادی در خارج ایران خصوصاً توسط اندیشمندان اتحاد جماهیر شوروی چون دیاکونف، داندامایف و دیگران منتشر شد که در این جا از معرفی آن‌ها خودداری می‌گردد.
24- پروفسور آرتور پوپ را شاید بتوان یکی از بانفوذترین متخصصین در هنر معماری ایران دانست که در زمان رضاشاه پهلوی به ایران آمد و بعد در زمان محمدرضا شاه پهلوی مؤسسه آسیایی را در شیراز که در ارتباط با مؤسسه هنر و باستانشناسی ایران در نیویورک بود بنیاد نهاد.
جهت اطلاع از فعالیت‌های پرفسور پوپ نگاه کنید به یادداشت‌های شماره 66 از مقاله:
Abdi 2001, p. 61.
25- برای آگاهی از مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی که علاوه بر هشت جلد اول مجموعه مقالات کارگاه تاریخ هخامنشی، تا کنون 6 جلد دیگر را نیز تحت عنوانهای مشابه و به صورت کتابهای مستقل یا به صورت مجموعه مقالات در رابطه با تاریخ هخامنشیان تألیف شده‌اند، یعنی مجموعه 14 جلدی آن نگاه کنید به:
Htt: //www. nino-leiden. ni, publicationslist
خوش بختانه اخیراً 5 جلد از این مجموعه توسط آقای ثاقب فر ترجمه و توسط انتشارات طوس چاپ شده است.
26- نگاه کنید به:
Briant, p. 1997, Bulletin d"histoire achemenids (BHACHII) Toppi, supp. I; 5-127.
Briant, P. 2001, Bulletin d"histoire achemenids (BHACH II, 1997-2000), College de France, Paris
Weber und Wieshofer, 1996, Das Reich der Achamaiden: Eins Bibliographis, Berlin.
همچنین نگاه کنید به کتابشناسی کتاب:
Kuhrt, A, 2007, The Persian Empire: A corpus of sources from the Achaemenid period, London, New York
و کتاب شناسی کتاب
Briant, P. 2002, From Cyrus to Alexamder: A History of the Persian Empire, translated by peter, T. Daniel, Winonaealake Indians.

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 145، صص12-18.